هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین درباره درد عشق و جدایی است. شاعر از بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند و رنج‌های خود را توصیف می‌نماید. او زیبایی معشوق را می‌ستاید اما از جفا و بی‌توجهی او می‌نالد. شعر بر اهمیت عشق در زندگی تأکید دارد و معتقد است زندگی بدون عشق ارزشی ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین لحن غمگین و پرداختن به موضوعاتی مانند جدایی و رنج عشق مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۲۴۵

ای بت نامهربان این ستم از بهر چیست
بر دل بیچاره ای کز دل و از جان بریست

غمزده ی سوگوار شب همه شب تا به روز
بر در تو سر زند هیچ نگویی که کیست

لعل لب جان فزات آب حیاتست و بس
زلف تو دام بلا حسن تو رشک پریست

در صفت حسن تو راست بگویم سخن
روی تو ماه تمام قد تو سرو سهیست

رفتی و من بی رخت چون بزنم دم، دمی
هیچ شنیدی کسی زنده که بی جان بزیست

هر که نه با عشق زیست گفت که من زنده ام
وه که بر آن زندگی زار بباید گریست

هست سؤالی مرا از تو بت سنگدل
بر من مسکین جفا بی سبب از بهر چیست

هر که به اخلاص دل در قدمت جان نباخت
در دو جهان کس نگفت کان صفت زندگیست
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.