۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۰

ما را به درد عشق تو جز صبر چاره چیست
وز دور در جمال رخت جز نظاره چیست

رحمی نمی کنی به من خسته ی غریب
آخر بگو که آن دل چون سنگ خاره چیست

دل ریش بود از سر تیغ جفای تو
بر ریش بیش جور و جفا بی شماره چیست

سروی و در میان دو چشمم نشسته ای
مقصود قد و قامتت از ما کناره چیست

دستم نمی رسد به گریبان وصل تو
پس دامن دلم ز فراق تو پاره چیست

مه کیست تا که دعوی خوبی کند برت
با روی دلفریب تو نور ستاره چیست

ای دل ز انقلاب جهان تنگ دل مشو
احوال روزگار چنین است چاره چیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.