۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۲

آخر ز چه رو در دل تو مهر و وفا نیست
با ما ز چرا ای دل و دین غیر صفا نیست

دردیست در این دل ز غم عشق تو جانا
کاو را بجز از شربت وصل تو دوا نیست

آخر تو بجو در همه آفاق خدا را
آن دل که ز بالای تو در عین بلا نیست

تا کی کشم این درد که جانم به لب آمد
زین بیش جفا بر من بیچاره روا نیست

یارب که کند قصه ی دردم به بر تو
ای نور دو دیده بجز از کار صبا نیست

تا با تو بگوید غم احوال جهان را
کای یار جفا جوی ترا مهر و وفا نیست

سرگشته چراییم دوان در پی بالات
ای سرو چرا میل تو بر جانب ما نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.