هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق عمیق و درد فراق معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که در دو جهان هیچکس جز معشوق ندارد و از هجران و دوری رنج می‌برد. با وجود بی‌توجهی معشوق، عشق او پایدار است و حتی بهشت را هم به خاک سر کوی معشوق ترجیح می‌دهد. شاعر خود را بلبل شوریده‌ای می‌داند که در قفس اسیر است و همنفسی ندارد. او از صبر و مدارا در برابر درد فراق ناتوان است و تنها فریادرس خود را لطف معشوق می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات مانند 'در گردن ظالم چه کنم چون جرسم نیست' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۰۵

فریاد که جز لطف تو فریادرسم نیست
واندر دو جهان غیر غمت هیچ کسم نیست

مشکل همه اینست که از پای فتادم
از هجر و به وصل رخ تو دست رسم نیست

گرچه نفسی یاد من خسته نکردی
صبر از رخ همچون قمرت یک نفسم نیست

من بلبل شوریده ام از عشق رخ تو
اندر قفسی بسته ولی همنفسم نیست

چون قدّ خود ار راست بپرسی ز من ای جان
زین سخت تر امروز به جان تو قسم نیست

گر جنّت فردوس دهندم به حقیقت
جز خاک سر کوی تو باری هوسم نیست

گرچه به سر آمد به زبان دشمن بدخواه
من بحر محیطم که زیانی ز خسم نیست

من چون شتر بارکش و خار جفاخور
در گردن ظالم چه کنم چون جرسم نیست

در صبر و مدارا به جهان چاره ندارم
در درد فراق تو چو فریادرسم نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.