هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد فراق و عشق شدید شاعر به معشوق است. شاعر از دوری معشوق رنج می‌برد و وصال را آرزو می‌کند. او زیبایی معشوق را بی‌نظیر توصیف کرده و از صبا می‌خواهد حالش را به معشوق برساند. شعر پر از تصاویر عاشقانه و احساسات عمیق است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی و ادبی برای درک داشته باشند.

شمارهٔ ۳۱۲

مرا به درد فراق تو هیچ درمان نیست
به غیر آتش عشق رخ تو در جان نیست

تو جانی و ز برم دور می شوی چه کنم
ز جان مفارقت ای نور دیده آسان نیست

مرا نیاز به روز وصال بسیارست
شب فراق ترا گوییا که پایان نیست

میان صحن چمن صبحدم گذر کردم
به قد و قامت تو هیچ سرو بستان نیست

نظر به روی گلم اوفتاد تا دانی
که چون رخ تو گلی در همه گلستان نیست

صبا به دوست چرا حال ما نمی گویی
مگر ترا ره رفتن به کوی جانان نیست

بگو که بی تو به جان آمدم چرا آخر
نصیب ما ز وصال تو غیر حرمان نیست

بعیدم از رخ چون ماهت ای پری پیکر
کدام جان که به عید رخ تو قربان نیست

به دوری از برم ای جان مکوش چندینی
که در جهان بتر از درد روز هجران نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.