هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که درد فراق و دوری از معشوق را بیان میکند. شاعر از رنج هجران، اشکهای بیپایان و آرزوی وصال سخن میگوید و تأکید میکند که هیچ درمانی جز دیدار یار برای درد دلش وجود ندارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۱۴
کدام دل که به داغ فراق بریان نیست
کدام دیده ی جان بی رخ تو گریان نیست
به جان رسید مرا دل ز روز درد فراق
شب فراق مرا گوییا که پایان نیست
اگر تو تلخ بگویی ورم برنجانی
به جان تو که مرا تلخ تر ز هجران نیست
اگرچه گشته بعیدم ز روی چون ماهت
کدام جان که به عید رخ تو قربان نیست
بگو که تا به کیم وعده می دهی بر صبر
عزیز من چه کنم چون دلم به فرمان نیست
ز سوز عشق تو دردیست بر دلم جانا
که در جهانش بجز وصل دوست درمان نیست
به هر طریق که باشد میان مجلس انس
یقین که صعب تر از صحبت گرانجان نیست
اگرچه لاله و گل در جهان بود بسیار
ولی چون بلبل طبعم به شاخساران نیست
کدام دیده ی جان بی رخ تو گریان نیست
به جان رسید مرا دل ز روز درد فراق
شب فراق مرا گوییا که پایان نیست
اگر تو تلخ بگویی ورم برنجانی
به جان تو که مرا تلخ تر ز هجران نیست
اگرچه گشته بعیدم ز روی چون ماهت
کدام جان که به عید رخ تو قربان نیست
بگو که تا به کیم وعده می دهی بر صبر
عزیز من چه کنم چون دلم به فرمان نیست
ز سوز عشق تو دردیست بر دلم جانا
که در جهانش بجز وصل دوست درمان نیست
به هر طریق که باشد میان مجلس انس
یقین که صعب تر از صحبت گرانجان نیست
اگرچه لاله و گل در جهان بود بسیار
ولی چون بلبل طبعم به شاخساران نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.