هوش مصنوعی: این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و بیانگر درد دوری از معشوق و ناتوانی در رسیدن به وصال اوست. شاعر از غم هجران و بی‌پناهی در این راه می‌نالد و تأکید می‌کند که حتی نصیحت دیگران نیز نمی‌تواند او را از این عشق بازدارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند غم هجران و بی‌پناهی نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۳۱۵

مرا فراق رخ آن نگار ممکن نیست
وصال آن بت سیمین عذار ممکن نیست

چه حالتیست ندانم میان ورطه ی عشق
شدم غریق و شدن برکنار ممکن نیست

ببرد آب رخ آن نگار و در غم او
میان آتش هجران قرار ممکن نیست

به بوستان وصالش بسی امیدم بود
کنونم از گل آن وصل خار ممکن نیست

دل ضعیف مرا حالتیست بس مشکل
که می خورد غم و بی غمگسار ممکن نیست

نه مرد عشق تو بودم ولی چه چاره کنم
به عشق روی توأم اختیار ممکن نیست

نصیحت من بی دل کنند و می گویم
سر بریدنم از وصل یار ممکن نیست

ز آب دیده ی ما سر به سر جهان بگرفت
به غایتی که از این سو گذار ممکن نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.