هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق یار خود می‌گوید و درد دل‌هایش را بیان می‌کند. او از اطاعت بی‌چون و چرا از معشوق، رنج فراق، و آرزوی دیدارش سخن می‌گوید. همچنین، از صبر و شکیبایی به عنوان تنها درمان دل خسته یاد می‌کند و از آه و ناله‌هایش که به آسمان رسیده، شکایت دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۳۷۹

گرچه سرگشسته ام ز چوگانت
نکشیدیم سر ز فرمانت

در فراقت دلم به جان آمد
آمدم یک شبی به مهمانت

گر به عید رخم تو بنوازی
غیر جانم چه هست قربانت

مفکن کار من چو زلف به پای
دلبرا دست ما و دامانت

جز صبوری و جز شکیبایی
ای دل خسته چیست درمانت

هیچ دانی درین زمانه دلا
چه کشیدی ز عشق جانانت

چند ازین آه و ناله و زاری
که به گردون رسید افغانت

تا به کی در جهان چنین گردی
که نه سر باشد و نه سامانت

دایم از جان و دل همی گویم
آفرین خدای بر جانت
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.