هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر از عشق خود به معشوق می‌گوید که حاضر است جان و دل خود را فدای او کند. همچنین، از رنج‌های عشق و وفاداری خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که در روز جزا او را فراموش نکند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۸۱

ای همچو شب گیسوی تو خون دلم در گردنت
در خون جان عاشقان فکری بباید کردنت

گر جان ستانی ور دلم هر دو فدایت کرده ام
ور تو جهان برهم زنی ای دوست منّت بر منت

گفتم مگر جانی به تن لیکن ز جان شیرین تری
جانا هزاران آفرین بادا ز جانم بر تنت

ای ماه و ای پروینِ من ای دینی و هم دین من
من خوشه چین ماه تو گردیدمی در خرمنت

من بنده ی بیچاره ام شاه جهاندارم تویی
روزی غم حال جهان آخر بباید خوردنت

یارب خداوند جهان از لطف خود دارد ترا
اندر پناه خویشتن از شر هر آهرمنت

نوحی تو و طوفان غم برخاست از هر جا نبی
من نگسلم دست وفا روز جزا از دامنت
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.