هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وفاداری خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حاضر است جان خود را فدای او کند. او از درد فراق و غم‌هایش می‌گوید، اما در نهایت به همراهی صاحب‌دلان امیدوار است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند فداکاری جان و غم‌های شدید نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۳۸۲

ناامیدم مکن ز درگاهت
که چو من نیست بنده ی راهت

جان فدای رخ تو خواهم کرد
گر به خون منست دلخواهت

بر لب آمد ز روز هجرم جان
وز شب غم فزای تن کاهت

اعجمی عشق او ز غیب رسید
ور نه ای دل نبود آگاهت

گر بپرسد تو را ز درد فراق
بنما رنگ روی چون کاهت

ور نگیرد ز وصل دستت را
برسد هم به دامنش آهت

در جهان غم مخور که از سر صدق
جان صاحب دلانست همراهت
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.