هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بی‌عنایتی و جفای معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که وفاداری تنها گناه اوست. او از معشوق می‌خواهد که با رحمت به او نگاه کند و از جفا دست بردارد. شاعر اعلام می‌کند که حاضر است جان خود را فدای معشوق کند و آرزو می‌کند که معشوق حتی برای یک شب با لطف به او توجه کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و پیچیده‌ای مانند عشق، وفاداری، جفا و ایثار است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۸۵

چرا با ما چنینی بی عنایت
مکن جوری به جانم بی نهایت

ز حد بگذشت جانا جور بر من
جفا را نیز باشد حد و غایت

گناهی جز وفاداری ندارم
ستان از من بدین معنی جفایت

تویی شاه جهان از روی رحمت
نظر فرما خدا را بر گدایت

گرم بر جان دهی فرمان روانست
چه گونه سرکشم از حکم و رایت

به جان آمد دل من از جفاها
بگو تا کی کشم جور از برایت

گرم یک شب به لطف از در درآیی
کنم جان و جهان ایثار پایت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.