۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۵

چرا با ما چنینی بی عنایت
مکن جوری به جانم بی نهایت

ز حد بگذشت جانا جور بر من
جفا را نیز باشد حد و غایت

گناهی جز وفاداری ندارم
ستان از من بدین معنی جفایت

تویی شاه جهان از روی رحمت
نظر فرما خدا را بر گدایت

گرم بر جان دهی فرمان روانست
چه گونه سرکشم از حکم و رایت

به جان آمد دل من از جفاها
بگو تا کی کشم جور از برایت

گرم یک شب به لطف از در درآیی
کنم جان و جهان ایثار پایت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.