هوش مصنوعی: این شعر از شادی و عشق به معشوق و دردهای عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از بوی خوش زلف معشوق و تأثیر آن بر جان خود و جهان می‌سراید، اما از بی‌وفایی و جفای معشوق نیز گلایه می‌کند. در نهایت، عشق بی‌بنیاد و فداکاری شاعر برای معشوق بیان می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. این شعر更适合 افرادی که با مضامین عاطفی و ادبیات کلاسیک آشنایی دارند.

شمارهٔ ۳۹۹

از کجا آمد این مبارک باد
که جهانی فدای جانش باد

بوی زلف نگارم آوردست
کرد از این بوی خوش جهانی شاد

جان ما تازه گشت از این نکهت
کرد جان و دلم ز غم آزاد

جان شیرین کنیم از غم او
ای عزیزان و هرچه باداباد

یار مه روی را وفا نبود
یارب این رسم در جهان که نهاد

در زبانش جفا و دل بی مهر
حاصلش چیست عشق بی بنیاد

بنده ی قامتش ز جان گشتم
تا بدیدم قدی چو سرو آزاد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.