۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۹

از کجا آمد این مبارک باد
که جهانی فدای جانش باد

بوی زلف نگارم آوردست
کرد از این بوی خوش جهانی شاد

جان ما تازه گشت از این نکهت
کرد جان و دلم ز غم آزاد

جان شیرین کنیم از غم او
ای عزیزان و هرچه باداباد

یار مه روی را وفا نبود
یارب این رسم در جهان که نهاد

در زبانش جفا و دل بی مهر
حاصلش چیست عشق بی بنیاد

بنده ی قامتش ز جان گشتم
تا بدیدم قدی چو سرو آزاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.