۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۰

گویند جهان وفا ندارد
میلی سوی وصل ما ندارد

با هر که دمی به زجر می زد
آخر به چه از جفا ندارد

دردیست مرا ز بی وفاییش
کان درد جفا دوا ندارد

سلطان جهان ز روی رحمت
رحمی به دل گدا ندارد

از حد بگذشت جور بر ما
باشد که چنین روا ندارد

بی مهر بتیست بس ستمگر
از روی جهان حیا ندارد

ای باد بگو که آن نگارم
دارد سر وصل یا ندارد

بیچاره دلم به غیر عشقش
در هر دو جهان خطا ندارد

آزرده دل من از جفایش
گویی که به دل وفا ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.