۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۵

منم از درد هجران چون گلی زرد
شکفته در فراقت با غم و درد

به درد روز هجرانت نگارا
جدا کردی مرا از خواب و از خورد

به غم جفتم ز درد دوری تو
چرا داری ز وصل خود مرا فرد

شدم در ششدر هجران گرفتار
از آن تا باختم با عشق او نرد

منم با درد آن عشق پری روی
همیشه با دلی گرم و دمی سرد

نه مرد عشق او بودم ولیکن
بود فرقی تمام از مرد تا مرد

جفا از سر گرفتی با من ای دوست
که گفتت کز وفا و عهد برگرد

ربود از ما قرار و صبر و آرام
چرا با ما نگارینم چنین کرد

خبر داری که در ایام هجرت
غم عشقت بر آورد از جهان گرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.