۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۶

دل ز ما برد و قصد جانم کرد
قصد این جان ناتوانم کرد

عشق روی تو ای بت سیمین
در همه شهر داستانم کرد

خون دل را ز راه دیده بسی
آن دو دیده بر آستانم کرد

دل محزون ز دوستان بربود
گوش بر قول دشمنانم کرد

غیر نوش لب شکربارت
هرچه خوردم همه زیانم کرد

شکر الطاف او کنم شب و روز
که ثنای تو در زبانم کرد

کام جان مرا نداد شبی
نیک بدنام در جهانم کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.