هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد دل خود می‌گوید. معشوق دل او را برده و قصد جانش کرده است. عشق به معشوق، شاعر را در شهر زبانزد کرده و اشک‌هایش از چشمانش جاری شده است. او از دوستانش دلگیر شده و به حرف دشمنان گوش داده است. هر چه غیر از لب شیرین معشوق خورده، به ضررش تمام شده است. شاعر شب و روز شکرگزار الطاف معشوق است که نام او را بر زبانش جاری کرده، اما معشوق حتی یک شب هم آرزوی دلش را برآورده نکرده و او را بدنام کرده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و بدنامی نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۴۶۶

دل ز ما برد و قصد جانم کرد
قصد این جان ناتوانم کرد

عشق روی تو ای بت سیمین
در همه شهر داستانم کرد

خون دل را ز راه دیده بسی
آن دو دیده بر آستانم کرد

دل محزون ز دوستان بربود
گوش بر قول دشمنانم کرد

غیر نوش لب شکربارت
هرچه خوردم همه زیانم کرد

شکر الطاف او کنم شب و روز
که ثنای تو در زبانم کرد

کام جان مرا نداد شبی
نیک بدنام در جهانم کرد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.