هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، زیبایی معشوق و تأثیر آن بر شاعر را توصیف می‌کند. شاعر از پیچ و تاب زلف معشوق، رشک آفتاب به روی او، و تأثیرات عاطفی این عشق بر جان خود سخن می‌گوید. همچنین، از درد دوری و درمان آن با صبر یاد می‌کند. تصاویری مانند بوی زلف، لب رود، و یادگارهای جوانی نیز در شعر حضور دارند. در نهایت، شاعر از ناکامی‌های خود در عشق و ناملایمات زمانه می‌نالد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد دوری و ناکامی‌های عشقی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۴۹۱

تا دو زلف تو پیچ و تاب آورد
شور در حال شیخ و شاب آورد

رشک روی تو ای پریچهره
لرزه در چشم آفتاب آورد

روی چون آفتاب دوست بدید
دیده ی ما به دیده آب آورد

جان چو مشتاق بود بر وصلت
از دل سوخته کباب آورد

حال دل با طبیب خود گفتم
صبر فرمود و با جواب آورد

کاین علاجست درد دوری را
چه کنم رایش این صواب آورد

بوی زلف بنفشه رنگ نگار
چو دماغم شنید خواب آورد

لب رود و سرود و بوی بهار
یادم از دولت شباب آورد

لطف جان بخش یار بر لب جوی
دف و چنگ و نی و شراب آورد

گفتمش بوسه ای بده صنما
زآن لب و چشم در خطاب آورد

زآن لب چون شکر عجب دارم
که به تلخی مرا جواب آورد

گل ز شرم رخش در آب افتاد
بر سر آتش و گلاب آورد

دیده ی بخت ما نشد روشن
تا رخ مهوشت نقاب آورد

آنچه من از زمانه می بینم
در جهان این بلا که تاب آورد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.