هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از فراق و جور یار است. او از غم و اندوه بی‌پایان، نرسیدن به وصال معشوق، و بی‌پاسخی آه‌هایش می‌نالد. شاعر احساس سرگشتگی و آشفتگی دارد و با وجود محنت‌های بسیار در جهان، درد جور زمانه را بی‌نظیر می‌داند. او از شکسته شدن عهد یار و نرسیدن به آرزوی وصال گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۲۲

از بحر غم دلم به کرانه نمی رسد
کشتی وصل ما به میانه نمی رسد

چندانکه آه می زنم از تیغ جور تو
آن تیر آه ما به نشانه نمی رسد

چون زلف دلبران دل سرگشته ام ز غم
آشفته شد چنانکه به شانه نمی رسد

بسیار محنتی به جهان دیده ام ولی
هیچم به درد جور زمانه نمی رسد

یار مرا بسیست چو ما یار در جهان
ما را خیال یار یگانه نمی رسد

چشمم به راه بود که جانان رسد به ما
در گوش جان به غیر فسانه نمی رسد

جانا چو عهد ما بشکستی به دست جور
بر ما تو را گرفت و بهانه نمی رسد

یک دم نمی رود ز غم تو که بر دلم
از آتش فراق زبانه نمی رسد

گفتم به وصل خویش مرا دستگیر باش
گفتا وصال ما به جهان نه نمی رسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.