هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج هجران و روزگار سخت خود می‌نالد و احساس ضعف و ناتوانی می‌کند. او از این که فریادها و ناله‌هایش به گوش کسی نمی‌رسد، اظهار ناامیدی می‌کند.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی مانند درد هجران و ناامیدی است که برای درک کامل آن، مخاطب باید از بلوغ عاطفی و فکری کافی برخوردار باشد.

شمارهٔ ۵۲۱

دردم نهاد بر دل و درمان نمی رسد
واین روزگار تلخ به پایان نمی رسد

موری ضعیفم و شده ام پایمال هجر
حالم مگر به گوش سلیمان نمی رسد

هر روز چرخ درد به دردم فزود و آه
کاین آه سوزناک به کیوان نمی رسد

دل خود ز دست هجر عزیزان فگار بود
وین نیش بین که جز به رگ جان نمی رسد

یک دم نمی زنم که به جانم ز روزگار
دردی دگر ز هجر عزیزان نمی رسد

فریاد و آه و ناله و زاری من چه سود
کاین تیره روز هجر به پایان نمی رسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.