هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق یار خود مینالد و از بیتابی و بیقراری خود در نبود معشوق سخن میگوید. او از یار خود میخواهد که بازگردد زیرا تحمل دوری برایش سخت شده است. شاعر از سوز دل و جور معشوق شکایت دارد و بیان میکند که در جهان جز معشوق، غمخوار و یاری ندارد.
رده سنی:
16+
این شعر به دلیل مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی، برای نوجوانان و بزرگسالانی که با شعر کلاسیک فارسی آشنایی دارند مناسب است. درک کامل احساسات و مضامین آن ممکن است برای کودکان دشوار باشد.
شمارهٔ ۵۷۳
در عالم لطافت چون یار من نباشد
آشفته کار و باری چون کار من نباشد
بازآ کز اشتیاقت صبرم نماند و طاقت
ترسم که چون بیایی آثار من نباشد
حالی تنم ز سوزی از جور دلفروزی
ور خود ز لطف روزی غمخوار من نباشد
گر مدّعی بداند حالم ز اشتیاقت
در خاطرش دگر بار انکار من نباشد
گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی
سنگین دلی جفاجو چون یار من نباشد
بازآر خاطرم را کاندر جهان بجز تو
با هیچ آفریده بازار من نباشد
آشفته کار و باری چون کار من نباشد
بازآ کز اشتیاقت صبرم نماند و طاقت
ترسم که چون بیایی آثار من نباشد
حالی تنم ز سوزی از جور دلفروزی
ور خود ز لطف روزی غمخوار من نباشد
گر مدّعی بداند حالم ز اشتیاقت
در خاطرش دگر بار انکار من نباشد
گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی
سنگین دلی جفاجو چون یار من نباشد
بازآر خاطرم را کاندر جهان بجز تو
با هیچ آفریده بازار من نباشد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.