۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۷۶

چون عارض دلجوی بتم ماه نباشد
ور ماه بود ساکن خرگاه نباشد

از آه دل سوخته ی ما حذری کن
کان دم زنم آهی که کس آگاه نباشد

روی از من بیچاره بپوشید به تندی
بر آینه تندی بجز از آه نباشد

تا چند زنم حلقه صفت سر به در یار
گویند برو در حرمت راه نباشد

گویند چه خواهی به جهان کام دل خویش
ما را بجز از وصل تو دلخواه نباشد

من راهرو راه غم عشقم و دانی
در کوی هوس رفتن بیراه نباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.