هوش مصنوعی: این شعر از درد عشق و انتظار وصال معشوق سخن می‌گوید. شاعر از رنج‌های عاشقانه، بی‌وفایی معشوق و آرزوی دیدار او می‌نالد، اما در عین حال امیدوار است که معشوق با لطفش به او نگاهی کند. همچنین، از جفاها و بیدادهای معشوق شکایت دارد و در پایان، از محتشم می‌خواهد که سایه‌اش را از درویش برندارد تا دعاگوی او باشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و جفای معشوق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۶۲۳

باشد که درد ما به تفقّد دوا کند
کام دل ضعیف ز وصلش روا کند

آن سرو ناز رسته که در بوستان ماست
باشد که از کرم نظری سوی ما کند

مردم ندامتی ز خطا برده اند لیک
تا چند چشم مست تو چندین خطا کند

بادا جدا ز کام و دل و آرزوی جان
آنکس که یار ما ز بر ما جدا کند

بسیار وعده ای به وفا داد و بس عجب
بر عهد خویش دلبر ما گر وفا کند

گیرم وفا نکرد به قول خود آن نگار
چندین جفا بگو تو که بر ما چرا کند

بیگانه خوی از چه شدی دلبرا کسی
بیداد و جور این همه بر آشنا کند

ای محتشم تو سایه ز درویش برمگیر
تا هر نفس که در گذر آیی دعا کند

تا آفتاب روی تو تابید در جهان
دل رفت تا به سایه زلف تو جا کند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.