۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۷۷

سرو سیمینم به تنها می رود
چون به تنها سوی صحرا می رود

سرو نازا بر دو چشم ما نشین
نیست پنهان زآنکه هر جا می رود

دل ببرد و قصد جانم می کند
این چه بیدادست بر ما می رود

قامت او شد بلای جان ما
این سخن دانی ز بالا می رود

گل عزیزش دار امروز ای پسر
زآنکه مهمانست و هرجا می رود

چون برم نام دو زلفش در جهان
این بت مه رو به سودا می رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.