هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق و فراق مینالد و به صبر و امیدواری دعوت میکند. او از یار ستمگرش میخواهد که دلش را نشکند و به روزی امید دارد که معشوق به او روی آورد. در پایان، شاعر به گفتوگویی با دل خود اشاره میکند که در آن از ناامیدی پرهیز داده میشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات قدیمی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۶۸۹
هر دل که نه پردردست آن دل به چه کار آید
وآنکس که نشد عاشق خود چون به شمار آید
مسکین دل تنگ من مشکن به ستم یارا
زنهار نگه دارش روزیت به کار آید
روزی اگر از دستم آید که به پاش افتم
یارب چه شبی باشد آن شب که نگار آید
گفتم به دل محزون خونست تو را روزی
زنهار تحمّل کن جوری که ز یار آید
نومید مشو ای دل شاید که نشاید بود
کاین اختر بخت من روزی به گذار آید
گفتم تو جهان داری گفتا به ولا ولله
آخر تو بپرس از وی از ماش چه عار آید
وآنکس که نشد عاشق خود چون به شمار آید
مسکین دل تنگ من مشکن به ستم یارا
زنهار نگه دارش روزیت به کار آید
روزی اگر از دستم آید که به پاش افتم
یارب چه شبی باشد آن شب که نگار آید
گفتم به دل محزون خونست تو را روزی
زنهار تحمّل کن جوری که ز یار آید
نومید مشو ای دل شاید که نشاید بود
کاین اختر بخت من روزی به گذار آید
گفتم تو جهان داری گفتا به ولا ولله
آخر تو بپرس از وی از ماش چه عار آید
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.