هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف زیبایی‌های بهار و معشوق خود می‌پردازد. او از نسیم بهاری، عطر گل‌ها و زیبایی طبیعت سخن می‌گوید و آن‌ها را با ویژگی‌های معشوق خود مقایسه می‌کند. شاعر همچنین از عشق و آرزوی دیدار یار در فصل بهار می‌گوید و از غم‌های روزگار شکایت می‌کند.
رده سنی: 15+ متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی است که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و لذت‌بخش است. همچنین، استفاده از زبان و تصاویر شاعرانه ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۷۳۴

گر آید نسیمی ز سوی نگار
کنم جان و دل بر نسیمش نثار

دماغم بیاساید از بوی او
جهان تازه گردد به باد بهار

بهار آمد و باد نوروز باز
بیاورد بویی چو مشک تتار

چه مشک و چه عنبر چه کافور و گل
بود همچو بوی سر زلف یار

به سوی گلستان اگر بگذرد
فرو ریزد از شرم او گل ز بار

خجل گردد از قامتش نارون
به خاک افتد از شرمساری چنار

بنفشه خجل گشت از زلف او
فتاده به پایش چنین سوگوار

سرافکنده نرگس به پیشش کنون
ز مستی چشمش شده در خمار

ز شرم رخش ارغوان شد بنفش
تو خیری نگر کاوست زار و نزار

زبان آوری کرد سوسن از آن
میان ریاحین چنین است خوار

سمن با رخش لاف می زد به حسن
به جان آمد او را ز گل نوک خار

شقایق فروغ جمالش بدید
شد از رنگ رخسار او شرمسار

به پیش گلستان رویش به باغ
نیامد گل و یاسمن در شمار

چو در بوستان بگذرد سرو ناز
سراید چو مستان ز مهرش هزار

مرا آرزو هست در فصل گل
میان چمن یارم اندر کنار

شکوفه چو بشکفت در بوستان
چو سیمش برافشان به پای نگار

جهان خوش شد و نیست ما را خوشی
که جز غم نباشد درین روزگار
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.