هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و هجران معشوق می‌نالد و از بی‌وفایی و ستم او شکایت می‌کند. او از روزگار تلخ خود می‌گوید که همه خار بوده و از معشوق می‌خواهد که عهد و پیمان را نگه دارد و دل شکسته‌اش را دریابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسات عمیق است که درک آن‌ها برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۷۳۶

فراقت بر دلم بار آورد بار
گل بختم همه خار آورد خار

چو زلف سرکشش شوریده حالم
چرا پیوند ما را بشکند یار

مرا بر دل بسی بُد بار ایام
منه بر دل مرا هجران به سر بار

بگو کز گلشن وصلت نگارا
نصیب من چرا باشد همه خار

مکن زین بیش بر من جور و خواری
برو شرمی بدار آخر ز دادار

وفا و مردمی در پای بردی
نگه دار عهد ما باری به یاد آر

دلم بردی و بشکستی چو زلفت
چو دل بردی ز ما نیکش نگه دار

ز دست روز هجرانت دلم را
مدارش همچو زلف خود نگونسار

به بازار غم عشقت گذشتم
شدم از جان و دل او را خریدار

جهان را رونقی چندان نباشد
از این بهتر بدارش ای جهاندار
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.