۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴۰

مرا چون خاک راهت خوار مگذار
تویی یارم مرا بی یار مگذار

اگر یاری تو با من کار ما را
به کام خاطر اغیار مگذار

دلم دزدید زلف دلفریبت
نگهدارش بدان طرّار مگذار

اگر زلفت به روی تو برآشفت
ز لعلش کن دوا بیمار مگذار

چه سرمستست چشم دلفریبت
دلم دردست آن خونخوار مگذار

دلم مجروح شد از جور ایام
دل ما را چنین افگار مگذار

دو زلف دلفریبت را ز خوبی
به روی خویشتن بسیار مگذار

عزیزی دیده ام ای دیده ی من
ز لطفت این چنینم خوار مگذار

گل وصل تو ای سلطان خوبان
ازین پس تو به دست خار مگذار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.