هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و فراق معشوق سخن میگوید و از درد هجران و نگاه معشوق که مانند چشم مخمور است، شکایت میکند. او معشوق را نور چشم و طبیب درد دلها میخواند و از غم فراق و تأثیر آن بر زندگی خود مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۷۷۱
بردی دل من به چشم مخمور
ای چشم بدان ز چشم بد دور
هرکس که به رویت افکند چشم
در چشم نیایدش دگر حور
ای دیده جان ما ندیده
ای نور دو دیده چون تو منظور
بازآی که از غم فراقت
در دیده نماند بی رخت نور
مسکین دل من به رغم نشسته
بر شهد لب تو همچو زنبور
عشق رخ تو چو شاه بازست
بیچاره دلم به سان عصفور
هستی تو طبیب درد دلها
ماییم ز درد هجر رنجور
ای چشم بدان ز چشم بد دور
هرکس که به رویت افکند چشم
در چشم نیایدش دگر حور
ای دیده جان ما ندیده
ای نور دو دیده چون تو منظور
بازآی که از غم فراقت
در دیده نماند بی رخت نور
مسکین دل من به رغم نشسته
بر شهد لب تو همچو زنبور
عشق رخ تو چو شاه بازست
بیچاره دلم به سان عصفور
هستی تو طبیب درد دلها
ماییم ز درد هجر رنجور
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.