۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷۲

بیچاره دل به درد تو تا کی بود صبور
جان را تو قوّتی و دلم را تویی سرور

تا چند صبر باشدم از روی مهوشت
تا کی بود شکیب بگو دیده را ز نور

آنچ از فراق تو به سر ما گذشت دوش
شرح بلای آن نتوان گفت در حضور

در جنّت ار برند مرا بی حضور دوست
بی وصل جان فزاش نخواهم جمال حور

ای جان نازنین من آخر بگو ز ما
تا کی تو دور باشی و من باشم از تو دور

آخر ترّحمی به من و حال من بکن
بیچاره دل ز روی تو تا کی شود به دور

گویی صبور باش به هجران تو در جهان
دیدی که هیچکس شود از جان خود صبور
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.