هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و درد دوری از معشوق را بیان می‌کند. او با تشبیهات زیبا، مانند مقایسه خود با ذره و معشوق با خورشید، احساس ناتوانی و بی‌پناهی خود را نشان می‌دهد و از معشوق می‌خواهد که سایه لطفش را بر او بیندازد. همچنین، شاعر به صبر در برابر فراق اشاره می‌کند، اما در نهایت، این صبر را ناشی از ضرورت می‌داند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از تشبیهات و استعارات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۷۷۸

آخر نظری کن به من ای سرو روان باز
هر چند که آید همه از سرو روان ناز

سرگشته چو ماییم خروشان ز فراقت
در گوش تو خواهیم که گوییم همه راز

قدّ تو بلندست و مرا دست رسی نیست
گویی تو که با ناله و با گریه همی ساز

خورشید جهانتابی و من ذرّه مهرت
از بهر خدا سایه ی لطفی به من انداز

دانی که ز هجران دل ما در چه ملالست
چون شمع که باشد سر او در دهن گاز

مسکین دل من همچو کبوتر بچه وحشیست
چون پنجه تواند که کند با چو تو شهباز

گویند که صبرست جهان چاره ی کارت
از روی ضرورت شده با هجر تو دمساز
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.