هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و هجران معشوق می‌گوید و درد دل‌های خود را بیان می‌کند. او از عمر کوتاه و شتابان شکایت دارد و آرزوی دیدار معشوق را دارد. شاعر از غم عشق و تنهایی می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. او از رازداری در عشق سخن می‌گوید و تمثیل‌هایی مانند شمع و کبوتر را برای بیان حال خود به کار می‌برد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و شناختی نیاز دارد. همچنین، استفاده از تمثیل‌ها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۷۷۹

هست چون زلف بتانم هوس عمر دراز
تا دمی درد دل خویش بگویم به تو باز

سر به گوش تو نهم حال جهان عرضه دهم
تا نظر بر من بیچاره کنی از سر ناز

سرّ عشق تو نخواهم که بگویم با کس
خاصه با باد صبا کاو نبود محرم راز

دور وصل تو چو عمرست شتابان چه کنم
چند نالم ز غم عشق تو شبهای دراز

چند پیش رخ مه پیکر تو جان جهان
همچو شمعی بود از هجر تو در سوز و گداز

چند گویم به لب آمد ز غمم جان عزیز
چند گویی به من خسته که با درد بساز

دل بیچاره ی من با غم عشقت چه کند
چون کبوتر نتواند که کند حمله به باز

مرغ جان من مسکین به هواداری تو
آن تواند که کند بر سر کویت پرواز

وا پس آ جان گرامی به تنم تا گویند
عمر بگذشت ولی جان به جهان آمد باز
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.