هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد و رنج عشق و انتظار برای وصال معشوق میگوید و از بیعدالتی و ستمی که متحمل شده است شکایت میکند. او از معشوق میخواهد که به وعدههایش عمل کند و امروز به او عشق بورزد. همچنین، شاعر برای معشوق آرزوی خوشبختی و موفقیت میکند و یادآور میشود که هر روز برای او مانند نوروز باشد. در پایان، شاعر به خود و دیگران توصیه میکند که در برابر مشکلات زندگی صبور باشند و درون خود را با نور رضا روشن کنند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و اجتماعی پیچیدهای است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ستم و بیعدالتی نیاز به درک و تجربه بیشتری از زندگی دارد.
شمارهٔ ۷۹۱
تا چند کشیم از جگر این آه جگر سوز
تا چند خوریم از ستمت تیغ جگردوز
تا چند بود وعده ی وصل تو به فردا
کامم زلب لعل خود ای جان بده امروز
کام من دلخسته مهجور روا کن
زان رو که بباید شد ازین کاخ دل افروز
ای مایه ی عمر تو فزون باد ز هر چیز
بر تخت شهی جای تو با طالع فیروز
نوروز به هر سال یکی روز بود لیک
هر صبحدمی باد تو را روز ز نوروز
سال و مه و روزت همه نو باد ز گیتی
دایم همه شب باد تو را روز چو نوروز
ما خود ستم و جور ز بیگانه کشیدیم
از خویش کشیدند مکافات چنان روز
از کار جهان تنگ مشو ای دل غمگین
در خلوت جان شمع رضایی تو برافروز
تا چند خوریم از ستمت تیغ جگردوز
تا چند بود وعده ی وصل تو به فردا
کامم زلب لعل خود ای جان بده امروز
کام من دلخسته مهجور روا کن
زان رو که بباید شد ازین کاخ دل افروز
ای مایه ی عمر تو فزون باد ز هر چیز
بر تخت شهی جای تو با طالع فیروز
نوروز به هر سال یکی روز بود لیک
هر صبحدمی باد تو را روز ز نوروز
سال و مه و روزت همه نو باد ز گیتی
دایم همه شب باد تو را روز چو نوروز
ما خود ستم و جور ز بیگانه کشیدیم
از خویش کشیدند مکافات چنان روز
از کار جهان تنگ مشو ای دل غمگین
در خلوت جان شمع رضایی تو برافروز
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.