۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹۳

جفا نمود دلم بر سر وفاست هنوز
اگرچه درد فرستادم او دواست هنوز

اگرچه بر سر چنگست با من مسکین
به جان دوست که دل بر سر صفاست هنوز

ازین طرف همه شوقست و اشتیاق وصال
از آن طرف همه جنگست و ماجراست هنوز

اگرچه خوان وصالش به دیگران عامست
دلم به کوی شب وصل او گداست هنوز

خیال روی تو با ما قرین شده شب و روز
صبا بگوی که بی وصل ما چراست هنوز

بجز صبا که تواند که حال ما گوید
چرا که محرم راز دلم صباست هنوز

دلم به یک شبه درد فراق چون گشتست
غم تو گفت که مسکین دلت کجاست هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.