هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و درد فراق می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به فریادش برسد. او از غم و اندوه خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند، چرا که در جهان جز معشوق کسی را ندارد. شاعر همچنین از بی‌خوابی‌هایش به دلیل عشق و هوس یاد می‌کند و اشاره می‌کند که از طعن و سرزنش مردم هراسی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن‌ها ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به‌کاررفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارند.

شمارهٔ ۸۰۶

جانا به جان تو که به فریاد ما برس
وز آه سوزناک جگر خستگان بترس

افتادگان عشق مکن پایمال جور
مغرور آن مشو که مرا هست دست رس

یک لحظه یاد آن نکنی کاو به عمر خویش
بی یاد روی تو نکشیدست یک نفس

جان جهان خراب شد از جور هرکسی
آخر ز روی لطف به غور جهان برس

غمخواری جهان به تو ای شاه واجبست
چون در جهان بجز تو نداریم هیچ کس

عمریست ما هوای تو در سر گرفته ایم
شبهاست تا که خواب نکردیم ازین هوس

دستان ز شاخ سرو سراید به داستان
کاخر که کرد بلبل شوریده در قفس

فکری ز طعن اهل جهان نیست در دلم
زان رو که محتسب نکند فکر از عسس
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.