هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلی، توصیف زیبایی و جذابیت معشوق و تأثیر عمیق او بر شاعر است. شاعر از زلف سیاه و رخسار زیبای معشوق سخن میگوید و بیان میکند که هر لحظه عشق او را بیشتر میسوزاند. همچنین، شاعر از درد هجران و اشتیاق دیدار معشوق شکوه میکند و آرزو میکند که بوی معشوق به او برسد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، درک زیباییشناسی و ادبیات کلاسیک فارسی معمولاً به بلوغ فکری و شناختی بیشتری نیاز دارد.
شمارهٔ ۸۲۰
نگار چابک مه روی مهوش
بت سیمین عذار شوخ سرکش
ز زلف تابدار و رنگ رخسار
نهد هر لحظه نعل من در آتش
چو زلف سرکشت جانا ازین بیش
مکن حال دل ما را مشوّش
خوشش بادا نسیم صبحگاهی
که کرد از بوی زلفت وقت ما خوش
به تیغم گر زند زان دست و بازو
شوم قربان نمی گویم به ترکش
اگر باد آورد بویی ز کویش
به بوی خاک کویش می کنم غش
به یاد آنکه اندر برکشی یار
جهان حالی بلای هجر می کش
بت سیمین عذار شوخ سرکش
ز زلف تابدار و رنگ رخسار
نهد هر لحظه نعل من در آتش
چو زلف سرکشت جانا ازین بیش
مکن حال دل ما را مشوّش
خوشش بادا نسیم صبحگاهی
که کرد از بوی زلفت وقت ما خوش
به تیغم گر زند زان دست و بازو
شوم قربان نمی گویم به ترکش
اگر باد آورد بویی ز کویش
به بوی خاک کویش می کنم غش
به یاد آنکه اندر برکشی یار
جهان حالی بلای هجر می کش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.