هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان شاعری سرگشته و دل‌باخته بیان می‌شود که در فراق معشوق خود رنج می‌کشد. او از درد هجران و بی‌قراری عشق می‌گوید و تنها درمان خود را در وصال معشوق می‌داند. شاعر با تصاویر زیبا و استعارات غنی (مانند ماه، سرو، خورشید، تیر و کمان) به توصیف عشق و معشوق می‌پردازد و اعلام می‌کند که هرگز از میدان عشق خارج نخواهد شد، حتی اگر معشوق او را آزار دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارات و کنایات ادبی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر مانند تیر و کمان یا درد عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۸۶۵

الغیاث از دست دل کِم کرد سرگردان عشق
من نمی دانم که تا کی می برد فرمان عشق

دردمند روز هجرانم طبیب درد ما
جز وصالت نیست ما را در جهان درمان عشق

هرکسی سرگشته کاریست در دوران خویش
نی منم در ملک عالم بی سر و سامان عشق

گر دهد عید وصالش دست، نوروزی مرا
جان غم فرسای من بادا روان در پای عشق

یک شبی تشریف ده در خیل درویشان درآ
تا برافرازد ز وصلت رایتی سلطان عشق

چون رخت ماهی نتابد در سپهر سروری
چون قدت سروی نروید در سرابستان عشق

چون همایی سایه افکن بر سرای ما شبی
تا ز خورشید رخت روشن شود ایوان عشق

ناوکی کز تیر مژگان وز کمان ابروان
بر دلم زد چون رود بیرون ز دل پیکان عشق

گر به چوگانم زند چون گوی باز افتم به پاش
من نگردانم سر تسلیم از میدان عشق

گر به تیغم می زند دستش ببوسم چون عنان
ور به جورم می کشد دست من و دامان عشق
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.