هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد دل و رنج عشق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تنها درمان درد دلش، عشق است. او از طبیب دل دوایی می‌خواهد و در نهایت می‌فهمد که درمان دردش در لب و رخسار معشوق نهفته است. شاعر تأکید می‌کند که هیچ چیز دیگری نمی‌تواند جای درد عشق را بگیرد و رنگ رویش گویای درد دل اوست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی و عاشقانه نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۷۷

من نمی یابم دوای درد دل
با که گویم ماجرای درد دل

درد دل گر باشد از عشقت دوا
می کشم از جان بلای درد دل

از طبیب دل دوایی خواستم
گفت می دانم دوای درد دل

از لب و رخسار خود کردم دوا
گلشکر بهر شفای درد دل

غیر درد عشق اگرچه راحتست
من نمی خواهم به جای درد دل

گر نمی دانی که درد من ز چیست
رنگ روی من گوای درد دل

مرغ جانم را پر و بالش بسوخت
از فراقت در هوای درد دل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.