۲۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷۹

مراست از دو جهان مهر دوست حاصل دل
جزین چه هست مرا در جهان مداخل دل

بیا که گر همه عالم شوند دشمن جان
به دوستی که نشستی تو در مقابل دل

خیال بود مرا کز تو برخورم شبها
زنیم خنده گهی بر خیال باطل دل

ز دست دل بجز از خون نمی خورم چه کنم
ز عشق دوست جزین نیست حاصل دل

چرا که راه وصال تو نیست آسانش
به لطف خویش نظر کن به کار مشکل دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.