هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و از درد دوری معشوق شکایت دارد. او از صبا می‌خواهد پیام دلش را به معشوق برساند و از سوختن در آتش فراق می‌نالد. شاعر با توصیف زیبایی‌های معشوق، مانند روی خورشیدگونه و زلف شب‌رنگش، عمق عشق خود را نشان می‌دهد و آرزوی وصال را دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۸۸۰

چون ندادم آن ستمگر کام دل
تا به کی باشم چنین در دام دل

روی بنما با همه جور و جفا
تا شود یک لحظه ام آرام دل

ای صبا از روی دلداری ببر
پیش آن جان و جهان پیغام دل

گو من از دست فراقت سوختم
چون درین سودا بپختم خام دل

روی چون خورشید تو صبح جهان
زلف شبرنگ تو باشد شام دل

پسته لعل تو باشد عید روح
چشم مخمور جهان بادام دل

من ز وصلت باز محرومم چرا
دشمنم باشد چنین ناکام دل

از شراب وصل خویشم مست کن
گر ز لعل دوست باشد جام دل

هست از آغاز عشقت آتشی
در جهان تا چون شود فرجام دل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.