هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و اشتیاق خود به معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که روز و شب به فکر اوست. او از دوری معشوق رنج می‌برد، اما همچنان دل و دیده به سوی او دارد. شاعر از معشوق می‌خواهد که رحم کند و به او توجه نشان دهد. او حتی از بوی زلف معشوق جان می‌گیرد و حاضر است برای بودن در کنار او هر رنجی را تحمل کند.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه‌ای است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۹۶۲

دلبرا آرزوی دیدن رویت دارم
روز و شب فکر هوای سر کویت دارم

گرچه از شوق کنارت به خیال تو مدام
دل به مهرت گرو و دیده به سویت دارم

تا به کی کار من خسته پریشان داری
رحم کن رحم که دل در خم مویت دارم

بوی زلفت به من آورد نسیم سحری
زان فرح جان و جهان زنده به بویت دارم

گرچه از خوی تو جز غصّه ندارم حاصل
هر چه دارم من بیچاره ز خویت دارم

تا به چوگان نزنی بر سر میدان جهان
سر به دست از هوس بودن گویت دارم

گر قدم رنجه کنی روزی و تشریف دهی
در جهان چون دل و چون دیده به کویت دارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.