هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی به معشوق خود می‌گوید و بیان می‌کند که بدون او در هیچ یک از دو جهان (دنیا و آخرت) امیدی ندارد. او از فراق و هجران معشوق شکایت می‌کند و اظهار می‌دارد که حتی در بهشت نیز بدون او آرامش نخواهد داشت. شاعر تأکید می‌کند که در عشق معشوق، تا زنده است دست از دامان او برنخواهد داشت و بدون رضایت او حتی مالک سر خود نیز نیست. او از معشوق می‌خواهد که از هجران دست بردارد و بازگردد، چرا که در عشق او بی‌صبر و قرار شده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک کامل آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.

شمارهٔ ۹۷۳

ای دوست نظر کن ز سر لطف به کارم
چون در دو جهان غیر تو امید ندارم

گر بی تو برندم به بهشت ای بت دلخواه
در هر دو جهان ناله و فریاد برآرم

در خاطرم اینست که در عشق تو جانا
تا سر بودم دست ز دامانت ندارم

گر خود سرم این مایه سوداست بر او خوش
بی رای تو ای دوست سر خویش ندارم

بگذاشته ای زلف به روی ای بت مه روی
در سلسله عمر چنین چند گذارم

تا چند به داغ شب هجرم بنشانی
بازآی که در عشق تو بی صبر و قرارم

هر چند که جان داد دلم دامن وصلت
با دست نیامد، بشد از دست نگارم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.