هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و عاشقی سخن می‌گوید و از دردها و رنج‌های ناشی از آن می‌نالد. او از تشنگی عشق، آتش درون، و غرق شدن در دریای عشق صحبت می‌کند و از معشوق می‌خواهد که او را از این حالات نجات دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۹۳

عشق آبم برد گو آبم ببر
روز آرام و به شب خوابم ببر

چند دارم تشنهٔ لعل تو جان
جان خوشی زان لعل سیرابم ببر

من کیم خاک توام بادی به دست
آتشی در من زن و آبم ببر

نی خطا گفتم که در تاب و تبم
می‌نیارم تاب تو تابم ببر

چند تابد دل ز تاب زلف تو
تاب دل از زلف پرتابم ببر

هستم از عناب تو صفرا زده
این همه صفرا ز عنابم ببر

غرقهٔ دریای عشقت گشته‌ام
دست من گیر و ز غرقابم ببر

چون کمان شد پشت عطار از غمت
زین میان چون تیر پرتابم ببر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.