هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد عشق و فراق میگوید و از معشوق میخواهد تا با وصال خود، درد او را درمان کند. او از ویرانی دل و بیقراری خود در فراق معشوق سخن میگوید و اعلام میکند که حاضر است به خاطر عشق، جان خود را فدا کند.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی داشته باشد.
شمارهٔ ۱۰۴۴
تا به کی درد غمت پنهان کنم
خانه دل را چنین ویران کنم
چون طبیب درد مایی پیشم آی
تا ز وصلت درد را درمان کنم
در سر کوی فراقت تا بکی
خویشتن را بی سر و سامان کنم
آخر از لطفت به فریادم برس
چند در کوی غمت افغان کنم
چند آخر در فراق روی تو
دیده های بخت را گریان کنم
گر بفرمایی که جان خواهم ز تو
آنچه فرمایی به جان من آن کنم
گر قبولت هست جانی از جهان
من به عید روی تو قربان کنم
خانه دل را چنین ویران کنم
چون طبیب درد مایی پیشم آی
تا ز وصلت درد را درمان کنم
در سر کوی فراقت تا بکی
خویشتن را بی سر و سامان کنم
آخر از لطفت به فریادم برس
چند در کوی غمت افغان کنم
چند آخر در فراق روی تو
دیده های بخت را گریان کنم
گر بفرمایی که جان خواهم ز تو
آنچه فرمایی به جان من آن کنم
گر قبولت هست جانی از جهان
من به عید روی تو قربان کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.