هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید. او با توصیف زیبایی‌های معشوق مانند چشمان و موهایش، بیان می‌کند که چگونه در آتش هجران او می‌سوزد و هر شب تا سحر به فکر اوست. شاعر همچنین به جنبه‌های عرفانی عشق اشاره می‌کند و از نماز و عبادت در محراب ابروی معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و سوز عشق نیاز به درک عمیق‌تری از احساسات دارند که معمولاً در سنین بالاتر قابل درک است.

شمارهٔ ۱۰۵۸

با دو چشمت عشق بازی می کنم
با دو زلفت سرفرازی می کنم

گفته بودم ترک جانبازی کنم
چون توانم کرد بازی می کنم

روز و شب در بوته ی هجران تو
ز آتش دل جان گدازی می کنم

در خم محراب ابرویت ز چشم
خرقه ی دل را نمازی می کنم

هندوی زلف تو گشتم دلبرا
گفت آری ترکتازی می کنم

در غم عشق تو هر شب تا سحر
درد دل را چاره سازی می کنم

زاهدا آخر چرا منعم کنی
نیست کفری عشق بازی می کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.