۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۶۹

اگر نه وصل تو باشد جهان نمی خواهم
چه جای هر دو جهانست جان نمی خواهم

اگر نه روی تو بینم چه حاصل از دیده
وگر نه ذکر تو گویم زبان نمی خواهم

اگر نه سرو روان قد تو را بینم
به جان دوست که در تن روان نمی خواهم

اگر قدت ببر آید مرا شبی صنما
به بوستان گل و سرو روان نمی خواهم

به صبحدم چو گل وصل چینم از گلزار
صداع ناخوش هر باغبان نمی خواهم

به کوی عشق تو خواهم که رخ نهم بر خاک
ولیک زحمت آن آستان نمی خواهم

توانم آنکه فغان دارم از تو در کویت
ولیک دردسر دوستان نمی خواهم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.