هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق معشوق خود می‌گوید. او از یادآوری چشمان و لب‌های دلکش معشوق و خیال‌پردازی درباره او لذت می‌برد، اما در عین حال از درد فراق و هجران رنج می‌برد. شاعر با وجود تمام رنج‌ها، عشق خود را حفظ کرده و به دنبال وصال معشوق است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۱۰۷۱

دیگر هوای عشق تو در سرگرفته ایم
عشق رخ چو ماه تو از سر گرفته ایم

بر یاد آن دو چشم و لب لعل دلکشت
از باده ی خیال تو ساغر گرفته ایم

دایم خیال قدّ چو سرو روان تو
از سر برون نکرده و در برگرفته ایم

در ظلمت فراق تو گم گشت دل ز من
وز بوی جعد زلف تو ره برگرفته ایم

سیماب چون گهر ز دو چشمم چکد ولی
رخ را به روز هجر تو در زر گرفته ایم

تا پای طاقتست دوان در طلب شویم
تا دست هست دامن دلبر گرفته ایم

جان از برای دیدن جانان خوش است و ما
بی وصل تو دل از دو جهان برگرفته ایم

از چشمه ی زلال وصالت نخورده جام
با آتش فراق تو خوش در گرفته ایم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.