۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷۷

دیده دیدن رویت ز خدا می طلبیم
در رخ نور وشت نور و صفا می طلبیم

مدّتی تا ز غمت دل به جفا بنهادیم
لیکن از کوی صفا بوی وفا می طلبیم

ما نداریم گناهی، چو تو می گویی نیست
عفو آن از کرم و لطف شما می طلبیم

در دلت گرچه ز ما بود کدورت حالی
از درون دل تو ذوق و صفا می طلبیم

عیب ما خود همه اینست که مشتاق توایم
لب یار و لب جام و لب ما می طلبیم

مرغ جانیم در این قالب تن روزی چند
لاجرم از دو جهان روی هوا می طلبیم

سرو بالای تو ار سایه بینداخت به ما
ما ز بالای تو ای دوست بلا می طلبیم

پرتو نور رخت گرچه جهانگیر شدست
ما زکاتی ز تو از بهر گدا می طلبیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.