هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های عشق و زندگی سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که در دو جهان چیزی جز دلِ رنج‌دیده و غصه از بیگانگان و نزدیکان ندارد. با این حال، حتی اگر همه چیز به او عرضه شود، باز هم دست از دامن درویشی نمی‌کشد. او از جفاهای معشوق و دردهای عشق شکایت می‌کند اما در نهایت، تنها مرهم زخم‌هایش را لطف معشوق می‌داند. شاعر از ناتوانی در ترک عشق و رهایی از دردها می‌گوید و حاصل عمرش را تنها گریه و دلِ رنج‌دیده می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، مفاهیمی مانند رنج، جفا، و ناامیدی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۰۸۸

ما در دو جهان جز دلکی ریش نداریم
جز غصّه ز بیگانه و از خویش نداریم

با این همه گر هر دو جهان عرضه دهندم
ما دست دل از دامن درویش نداریم

گر دوست سوی ما نگرد عین عنایت
حقّا که غم از طعن بداندیش نداریم

قربان کمان گوشه ابروی تو گشتیم
چون تیر جفاهای تو در کیش نداریم

مجروح شد از تیر جفایت دل مسکین
جز لطف تو ما مرهم این ریش نداریم

آخر چه شود گر بنهی مرهم لطفی
بر ریش که ما مرهم این نیش نداریم

گویند به ترکش کن و دل باز به دست آر
مشکل همه آنست که این کیش نداریم

باری ز جهان حاصل عمر از غم عشقش
جز دیده ی گریان و دل ریش نداریم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.