هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و هجران معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه دلش در فراق او می‌سوزد. او از خیال معشوق به عنوان مهمان دل یاد می‌کند و از ناز و نیاز عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر اعلام می‌کند که تنها به روی معشوق نیاز دارد و در عشق او سرفراز است. همچنین، او از بلندپروازی در عشق و رسیدن به وصال معشوق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که حاضر است جان و جهان را فدای معشوق کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، مفاهیمی مانند هجران، عشق و فداکاری نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی و فکری دارد که معمولاً در نوجوانان بالای 16 سال یافت می‌شود.

شمارهٔ ۱۰۹۳

دلا تا کی به درد او بسازیم
چو زر در بوته ی هجرش گدازیم

خیالش دایماً مهمان دل شد
بیا تا برگ مهمانی بسازیم

سهی سروا مکن زین بیشتر ناز
که پیش قد و بالایت بنازیم

نیاز ما به روی تست جانا
وگرنه از دو عالم بی نیازیم

میان انجمن در بوستانها
به یاد قامتت ما سرفرازیم

چو بلبل با رخ گل رنگ بازم
بیا ای دل که تا عشقی ببازیم

هوای کوی عشقت گر بلندست
به چرخ وصل تو چون شاهبازیم

به یکباره مشوی از کار ما دست
که تا جان و جهان در پات بازیم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.