۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۹۵

صبا رسید و رسانید بوی یار قدیم
به سان عنبر تر می دهد ز لطف نسیم

دماغ جان چو معطّر شدم ز باد صبا
یقین شدم که پراکنده گشت زلف چو جیم

نظر به جانب دلخستگان هجران کن
که نیست طاقت و صبرم ز روی لطف عمیم

ز تشنه آب زلالی مکن دریغ مرا
که آب چشمه حیوان تویی و بنده سقیم

ز حال زار من خسته دل چه می پرسی
مراست گریه به عشقت قرین و ناله ندیم

اگر چو سرو روان پیش ما کنی گذری
نثار پای عزیز تو سر کنیم نه سیم

مرا ز جنّت فردوس حاصلی نبود
رضای دوست بسی خوشتر از بهشت برین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.