هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد فراق و اشتیاق به معشوق است. شاعر از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید و از بی‌وفایی روزگار و معشوق شکایت می‌کند. او حاضر است برای رسیدن به معشوق همه چیز را فدا کند و حتی دوزخ را به فردوس بی‌معشوق ترجیح می‌دهد. همچنین، شاعر از تغییرات رفتاری معشوق و ناپایداری او گله می‌کند و تنها مونس خود را خیال معشوق می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری در عشق و درد فراق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۰۹۶

گر نسیم کوی او دارد مسلمانان نسیم
جان همی باید فدا کردن نسیمش را نه سیم

روزگارم بس مشوّش کرده ای چون زلف خود
بی تو در تن می نخواهم جان شیرین حق علیم

گر بود با دوست دوزخ هست فردوس برین
ورنه بی او کی توانم دید جنّات نعیم

وعده ای دادی که کامت می دهم یک شب بده
وعده خود را وفا کن عادتست این از کریم

گر خراج زلف و لعلت ملک هم باشد رواست
با دو زلف همچو جیم و با دهان همچو میم

هر زمان خویت عزیز من دگرگون می شود
ای دریغا گر تو را بودی مزاجی مستقیم

جز غمت در دل نیاید هر زمان در عشق تو
جز خیالت نیست ما را مونس و یار و ندیم

آهنین پولاد را آه دل من نرم کرد
واین دل چون سنگ او بر ما نمی گردد رحیم

سالها بگذشت تا یادم نیارد در جهان
خود نمی گویی که هرگز بنده ای دارم قدیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.